Mittwoch, 25. April 2007

نامه به دوستانم

دوستان عزيزم

با توجه به تجربه دو ماهه اخير به نظرم رسيد نکاتی را با شما که هميشه با هم در کار و کنش و گفت و گو برای پیش برد جنبش زنان بوده ايم در ميان بگذارم .

پس از رانده شدن به تبعيد ، سال ها پيش با هم به راه پر و پيچ خم مبارزه برای آزادی زنان قدم گذاشتيم . کاری را آغاز کرديم که ما را به چالش هر روز نو شونده دعوت می کرد که نقد انديشگر و رفتاری از آن جدائی ناپذير بود و هست . کافی ست هر يک از ما سال های گذشته را در سر مرور کنيم تا به روشنی اين واقعيت را لمس کنيم که درگير شدن در مبارزه برای حقوق زنان ما را در آن به بازنگری در همه مسائل هستی و نيز به تفکر در زندگی و رفتار شخصی مان دعوت می کند، چرا که جنسيت فقط بيولوژی نيست و تنظيم روابط جنسی و مناسبات ميان جنس ها امری ست اجتماعی ، سياسی و فرهنگی که همه دامنه های زندگی را از اجتماعی ترين تا خصوصی ترين آن در بر می گيرد. شايد به همين دليل باشد که فمينيسم نه يک ايدولوژی بلکه زاويه نگرشی است که بر گوشه های تاريک مناسبات قدرت نور می تاباند . شايد به همين دليل باشد که نمی شود انديشه و عمل فمينيستی را در چهار چوب يک حزب يا گروه سياسی محدود کرد در عين اين که نمی توان حضور و تقابل فمينيسم را در اين عرصه ناديده گرفت و انکار کرد که منافع سياسی و گروهی نيز در اين ميانه به تقابل برمی خيزند . امری که توجه به آن در موضع گيری نسبت به گفتار ها و کردارهائی که داعيه دفاع از جنبش زنان را در سر دارند حياتی است. امری که گاه اين موضع گيری را پيچيده و دشوار می کند .
امروز، تحول جنبش فمينيستی در ايران و گره خوردن آن با چالش جدی و سرنوشت ساز با حکومتی ايدولوژيک اين دشواری را دو چندان ساخته. پس از بيست و هفت سال تجربه ، آرام آرام شاهد رو دروئی هر چه مشخص تر جنبش زنان با ايدولوژی حاکم هستيم . خواست برابری با اعلام ضرورت لغو تمام قوانين تبعيض آميز با مراجعه به ميثاق های بين المللی جلو ه گر چنين حرکتی است. طرح خواست " برابری" در برابر" انصاف" - که شعار اسلام گرايان و نيز ديگر بنياد گرايان مذهبی است - گامی است مهم در اين راه. بردن چنين گفتاری به ميان مردم وجه ديگری از اين اقدام است که اهميت آن غير قابل انکار است. طرح اين گفتار و پيش برد اين کنش اجتماعی بی شک و بايد به طرح شعار آزادی و از جمله به آزادی پوشش بيانجامد و اين چالش عمد ه ای است که در برابر اين جنبش قرار دارد و هم اکنون نيز گرايشات متفاوت بر سر آن با هم در برخوردند. در ربط با اين امر مسلما جدل بر سر جايگاه مذهب هم مطرح است و موضوع جدال .
من بر اين اعتقادم که فمينيست ها در خارج از کشور بايد اولين کسانی باشند که اهميت اين نکات را در يافته و با نظر و عمل خود در پيش رفتن جنبش در راه آزادی و دمکراسی هم‌ياری کنند . به گمان من رفتار و کردار نفی يا سکوت تنها آب به آسياب فمينيسم اسلامی خواهد ريخت و فراتر از آن به جمهوری اسلامی خدمت می کند. من بر اين نظرم که فمينيست ها در خارج ازکشور در عين تعميق جدل انديشگی و حفظ نظر و عمل مستقل خود در شرايط آزادی ، با بهره گيری از امکانات اين آزادی می بايد بتوانند در حمايت از اين جنبش و تمام حرکات فمينيستی در ايران حاضر باشند .
با توجه به اين نکات و با توجه به وضعيت ايران شايد لازم باشد کسانی که با چنين وضع گيری موافقند گرد هم آيند و حرکات هماهنگی انجام دهند .
فکر کردم شايد در ميان گذاشتن اين فکر بتوان ما را به چاره جوئی در اين راه ياری کند . تا نظر شما چه باشد . منتظر پاسخ هستم .

با مهر
شهلا شفيق